تشکیلات
می تواند معبد باشد
آنگاه
باید تک تک بت های معبد را بشکنی
پیام شفاهی رهبر انقلاب اسلامی به اتّحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان مستقل، صبج امروز توسط حجتالاسلام محمدیان رئیس نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاههای کشور، در مشهد مقدس قرائت شد.
متن پیام شفاهی حضرت آیتالله خامنهای به شرح زیر است:
سلام مرا به فرزندان انقلابیام برسانید و از تلاشهای جهادگونهی آنان در ترویج و پاسداری از آرمانهای امام و انقلاب تشکّر کنید و چند نکته را به آنان یادآوری کنید:
۱) در کنار تحصیل علم و دانش، از فرصت جوانی برای تهذیب نفس و انس با خدا و آشنایی عمیق با معارف قرآن و اهلبیت (علیهمالسّلام) بهره ببرید.
۲) شما افسران جوان جنگ نرم هستید و عرصهی جنگ نرم، بصیرتی عمّارگونه و استقامتی مالکاشتروار میطلبد؛ با تمام وجود، خود را برای این عرصه آماده کنید.
۳)نظام سلطه را با تمام ابعاد و لایههایش بشناسید و اهداف و راهبردهای واقعی آن را تحلیل کنید و برای رویارویی با آن، تمام ظرفیّتهای خودتان را بهکار گیرید و در این مسیر به وعدههای خداوند اطمینان داشته باشید.
۴)تشکیلات میتواند معبد باشد، ولی مبادا تبدیل به معبود گردد؛ اصول و ارزشهای عقیدتی و معنوی خودتان را در قالب تشکیلات حفظ، و بر صمیمیّت و همدلی بین اعضا تأکید کنید.
۵)افقهای روشنی در مقابل شما جوانان قرار دارد، این کشور و انقلاب با دست پرتوان شما آیندهای امیدبخش در پیشِرو خواهد داشت؛ بر تلاشهای خود بیفزایید و برای رسیدن به قلّههای پیشرفت و تعالی از همدیگر سبقت بگیرید.
منبع: khamenei.ir
...واما از آنجا که راه حقیقت بر تاریخ پابرجاست، انقلاب بیاید و نسبتی که با ماشین فرنگی برایت تئوریزه کند و آوینی هایی که مجاهدت کنند تا بر چگونگی راه ما و راه آنان بنویسند. شعارهای تکلیف آوری که اگر بر دیوار فلان اداره و سازمان و شهر آویختی دیگر عافیت را برای زندگی نمی پسندد. " ما می گوییم تا شرک و کفر هست، مبارزه هست. و تا مبارزه هست، ما هستیم" و یا این که " امام به ما آموخت که انتظار در مبارزه است" و.... این سخن از آنجا شروع می شود که تو به جنگ نرم و تهاجم فرهنگی در کلیت آگاهی و دل به رهبری داری که خود بسیار در ارزش فرهنگ و هنر و میراث این سرزمین سخن و نکته دارد. حال اگر بخواهی از همین ولایتمداری تا سربازی و عهدی که با شهدا بسته ای برای خودت کار و عملیات تعریف کنی، دیگر شاعر گمنام محله و منطقه تاریخی تپه باستانی و لباس بومی روستایت، می شود فشنگ، گلوله و تانک هایی با فناوری ملی. تنها اگر فرصت شناس خوبی باشی!...
فرصت هایی که نه در تهدیدات پیچیده فراماسونری تعریف میشود و نه در قهرمانان نداشته هالییود در دل دشمن.
آنوقت عملیات هایی بپا میکنی رنگی تر از قبل که سینما بعنوان خط مقدم فرهنگ دیگر مجالی برای خواب رفتن نیست...
متن کامل در: راز 57
وبلاگ "چند پیکسل کتاب" که یک حرکت بسیار جالب و ابتکاری انجام می دهد:
"هیئت مجازی کتاب" هم چند وقتی است راه افتاده. اینکه چرا اسمش رو گذاشتن هیئت نمی دونم. اما یکی از ویژگی هاش هفتگی بودنشه که شبیه هیئت هست! شاید چیز دیگه ای هم مد نظر نویسنده بوده باشه! هیئت مجازی کتاب یکشنبه هر هفته به روز میشه:
سایت "کتاب بخوانیم" که از پیشکسوت هاست چند وقتی می شود که به بلاگ کوچ کرده است:
+آوا بوک هم برای آندرویدی ها! تست کنید خبر بدید چی بود!
یک قسمتی از کتاب دغدغه های فرهنگی هست که حالا چون کتاب پیش دوستان جبهه است نمی توانم اصل متن را منتشر کنم. در اینترنت هم گشتم در خلاصه هایی که از کتاب هست این قسمت را پیدا نکردم. مضمون این است "که باید طوری کار کنید که اگر بعد از اینکه مقداری از مسیر را رفتید برگردید به پشت سر نگاه کنید جلوتر باشید. ساعت دهم از ساعت پنجم جلوتر باشید. سال دوم از سال اول جلوتر باشید."
در هر صورت این رشد باید احساس بشود. نباید درجا زد که باعث دلسردی می شود. از طرفی درجا زدن نشانه ی درست کار نکردن است و یک جای کار می لنگد.
احساس می کنم در این مقطع باید کمی به پشت سر نگاه کنیم. بعضی از وقایع تاریخ جبهه (خ.) را مرور کنیم. قدیمی تر ها به قضاوت بنشینند و جدیدتر ها هم مطلع شوند. به شخصه، خودم احساس می کنم که آن اتفاق افتاده است. یعنی پیشرفت داشته ایم و آینده هم امیدوار کننده است.
یک تشکر تکراری هم بکنم از عزیزانی که شاید خودشان به بعضی تجارب نیاز نداشتند اما شرایطش را برای دیگران فراهم کردند و البته خسران عظیمی را به جان خریدند. ان شاء الله این شرایط را بیشتر فراهم کنند!
صدایی که هم اکنون (بعد از دانلود) خواهید شنید صوت دومین جلسه رسمی است که در پارکی ملقب به "محل اجلاس" در ماه رمضان مرداد ماه سال نود و دو برگزار شده است و در واقع اولین جلسه ی رسمی ارائه ی کتابهاست که تقویم آن قبلا در قسمت جلسات که از طریق منوی سایت قابل دسترسی است گذاشته شده بود.
در این فایل صوتی قسمت های ابتدایی کتاب "طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن" و همچنین خلاصه از کتاب "حرفی برای تمام فصول" جمع آوری اندیشه رهبری درباره قرآن است را می شنوید.
فرهنگ کار نداریم و کار فرهنگی میخواهیم بکنیم.
کار فرهنگی اگرچه فرهنگی است ولی کار است در هر صورت!
و فصل مشترکی دارد با فعالیت کارگران معادن مس سرچشمه یا ذوبآهن اصفهان یا تراکتورسازی تبریز یا فولاد اهواز یا آلومینیومسازی اراک یا نساجی مازندران یا… که دیگر بیش از آنکه کار واقعی را به باد بیاورند بازی را تداعی میکنند!
کار فرهنگی همچنین سرنوشتی پیدا کرده است. بیش از آنکه کار را و فرهنگ را به یاد بیاورد رقابتهای پوچ و بازیهای بیحاصل و بیمحصول و گلهای نزده و لاییهای خورده و آفسایدهای مکرر و گل به خودیهای تمام نشدنی و امتیازات از دست داده و تفاضل گلهای منفی و … را تداعی میکند.
***
کار فرهنگی قبل از آنکه فرهنگی باشد کار است.
w=f.d
و نیرو میخواهد و جا به جا کردن میطلبد. اگرنه کوهها را که خود را لااقل تفکراتی که از فرط وزانت قدرت تحرک ندارند؛ قدرت تحریک و جابهجا کردن چیزی را هم نخواهند داشت.
تحجر بسیاری اوقات از همین وزانتها آغاز میشود.
بعضیها با سیوطی و مغنی و اسفار و کفایه «سنگ»ین میشوند و بعضی دیگر با لویاتان و جمهور و جامعه باز و قبض و بسط!
و جالب است که این سنگینها علیرغم ظاهر متفاوتشان چگونه متحد میشوند با هم وقتی سیل را میخواهند سد کنند.
فتنه ۸۸ را که یادتان هست؟ بیبی سی استفتاء میکند از آیتالله بهمانی که به نظر مبارک حضرت مستطابعالی … فردیدیدیهای با وقار و سنگین و غرب ستیز! جمع میشوند با سنگینهای آن طرف و سنگ میشوند در دستهای تهاجم بیفرهنگی به طوفان واقعیت بیست و پنج میلیون نفری چون «علما»ییاند که عهدی ندارند با او بر «لایقاروا»، کظله ظالم و سغب مظلوم را به فرهیختگان و دانشوران و روشنفکران چه کار؟
وزانت فردیشان باز میدارد گویی از اندیشیدن به توازن اجتماعی.
سنگینها و متحجرین؛ یقه بسته باشند یا «جامعهباز» به دست، در هر صورت مخالف کارند. مخالف جابهجاییاند.
و عدالت در کار جابهجایی است و «یضعالامور مواضعها».
تکان میدهد. جابهجا میکند. تغییر میدهد.
سبک میبیند این سنگیننماها را.
یستهزء بهم و یمدهم فیطغیانهم.
***
و در گوشهای دیگر فرنگی کارهایند!
و کجا نیستند؟
میروی برازجان چفیه به گردن به استقبال میآیند که «داریم کار فرهنگی میکنیم در مسجد»
«وفقکمالله، چه میکنید مثلا»
«چهار گیگ کلیپ شیطانپرستی دانلود کردهایم از اینترنت و میشناسیم همه فرقهها و نغمههایشان را»
«نادر مهدوی و بیژن گرد را هم میشناسید؟»
«نه! کیهستند؟»
«همین بچهمحلهای خودتان در خورموج که دادند هلیکوپتر شیطان بزرگ را کوسههای خلیج فارس خوردند»
«عجب؟! نشنیده بودیم در این بیست و چند سال اسمشان را در برنامههای فرهنگی بسیج و ارشاد و سازمان تبلیغات و کانونهای مساجد و …»
«ولی به جایش هزار تا جیمسون جکسون را شناختهاید در فعالیتهای فرنگیتان»
***
و از برازجان تا بجنورد تا بیرجند تا تبریز همین است خبر.
فرنگیکارها، کار فرهنگی را مصادره کردهاند.
نیرو تربیت میکنند به چه مقبولی.
رجایی را تمییز نمیدهد از باهنر و هالیوود را میشناسد مثل کف دست!
خورشید انقلاب را نمیشناسد و ستاره داوود را در کف نعلبکی و نوک برج و پشت وانت اکبر سیبیل کشف میکند و در جزیره برمودا دنبال فراماسونها میگردد که هیچ کدام از ما یک لیوان آن نمیخوریم مگر اینکه آنها برایش برنامهریزی کردهاند!!
اینها اراجیفی است که نهادهای خوشنام جمهوری اسلامی سیدیهایش را ده هزار تا دههزار تا به عنوان کار فرهنگی حقنه میکنند در مغز ایتام آل محمد(ص).
***
و این گونه است که نسلی ساختهاند که میشود اسمشان را گذاشت غربزدههای جدید. غربزدههای حزباللهی!
غربزدهها کیاند مگر؟ نه آنها که بیتوجهند به گنجینههای خودی و سرمایههای ملی و داشتههای این مردم؟
چه فرقی میکند که تو نادر مهدوی و بیژن گرد را در اثبات غرب از یاد ببری یا در انکار غرب؟
و کدام انکار؟ وقتی شب و روزت به تحلیل غرب میگذرد و حلال کردنش به صد بهانه!
معیار غربزدگی خودانکاری است.
چه به بهانه نقد غرب باشد چه قبولش.
فرنگی کارها آزاد نیستند پای در این سرزمین محکم نکردهاند و در سطح درگیرند.
غرب سربهسرشان گذاشته است.
نیمی از قدرتشان را پیشاپیش گرفته است.
در بند نقد غرباند و داشتههایشان نسیه است!
تئوری حکومت و جامعه و فرهنگشان در آیندهها نوشته خواهد شد.
وقتی که انقلاب اسلامی را نجات بدهند از التقاط جمهوری و اسلامی که امام خمینی( که فلسفه غرب نمیدانست! و دورههای شیطان پرستی و غربشناسی در آبعلی و مشهد و اردبیل و قم و نیاوران ندیده بود) دچارش شد! و دچار کرد یک ملت را به التقاط با مدرنیته! به اضطرار یا… .
***
فرنگیکارها اهل کار نیستند چون به سرمایه فرهنگی ایرانی، به گنجینه فرهنگ انقلاب اسلامی به داشتههای جامعه دینی ایران بیتوجهترند تا کوچکترین تحکر غربیها و غربزدهها.
کار فرهنگی از توجه به سرمایه فرهنگی خودی آغاز میشود.
چه بر میآید از آنها که سرمایه فرهنگیشان صرفا اطلاعات راست و دروغی است که از رقیب دارند؟ کالاها و ترفندها و بازار دشمن را میشناسند اما در این سو گویی معادن از خاک بیرون زده را هم نمیبینند و نه حتی کالاهای خودی را.
تاجر و بازاریاب کالاهای پرزرق و برق دشمناند. تمام زندگیشان شده است برانگیختن کنجکاوی خودیها به سلوک فکری و اخلاقی و سیاسی و هنری و رسانهای غرب.
و یک دهم این انرژی را هم به کار نمیگیرند در تولید و توزیع و تبلیغ محصولاتی که کارگران فرهنگ خودی از دل سرمایههای فرهنگی خودی متولد کردهاند.
فرنگیکارها اهل تولید نیستند.
در بازار فرهنگی وسیعی که جهالت مدیریتهای بدکاره خوشنیت نصیبشان کرده؛ تجارت کالاهای بیگانه جایگزین تولید محصولات ایرانی شده است و نابود میکند این تجارت خارجی، تولید ملی را.
***
کار فرهنگ، بیفرهنگ کار راه نمیافتد.
و تا دور دست این تاجران فرنگزده گریزان از کار و اعتنا به سرمایه ایرانی باشد فرهنگ به سامانی نخواهد رسید.
و کار فرهنگی استحصال و باز تولید سرمایههای فرهنگی خودی اعم از معارف و علوم و تجربیات و الگوها و اسوهها و… است و نه سرگرمی و سردرگمی در بازارهای مکاره اندیشه و هنر و رسانه فرهنگی غربی.
منبع : jalili-vahid.ir