دوم مهر ماه به همراه چند دوست رفتیم خدمت خانواده یکی از شهدای شاخص شهرمان آبادان. شهید محمد سعید سعیدی زاده یکی از سه شهید آبادانی و قرآنی فاجعه منا و یکی از 5 شهید قرآنی کل کشور در این جنایت دردناک.
هر چند که ما برای کتاب رفتیم. وقتی که با خبر شدیم که برای این 5 شهید کتاب چاپ شده و ما بی خبر بودیم. رفتیم که با خانواده این شهدا هماهنگ کنیم برای برنامه رونمایی کتاب. اما آنچه برای خودم رونمایی شد عظمت این خانواده ها بود. چه دل پری دارند از بی مهری ما نسبت به خودشان. مسئولین به کنار. انگار ما مردم هم دیگر هوایشان را نداریم.
نه اینکه آنها به هواداری ما نیاز داشته باشند. ما نیاز داریم که در هوایشان نفس بکشیم. وقتی رهبر انقلاب در خانه شهدا می رود و می گوید من آمده ام اینجا نور بگیرم. چرا ما خود را از این نور محروم می کنیم؟
رهبری فرمود فرهنگ هواست. اگر تمیز باشد همه نفع می برند و اگر مسموم باشد آدم سالم هم به صرف اینکه نفس می کشد در این هوا حالش بد می شود. حالا ما در این فضای مسموم فرهنگی یک کپسول اکسیژن پیدا کردیم. خانه هایی که شهدا در آن نفس کشیدند و روحشان خدایی شد. کاش قدرشان را بدانیم. چه می دانیم در دلشان چه می گذرد. چه غم بزرگی در سینه دارند و این بی توجهی ما چقدر باعث رنجش آنها می شود.
در این هفته دفاع مقدس شاید در کنار همه ی یادواره ها، بزرگداشت ها، نمایشگاه ها و انتشار مطالب در فضای مجازی، و مهمتر از همه این باشد که برویم و نفس بزنیم در هوای ملکوتی خانواده های شهدا.